کد مطلب:314594 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:203

جانم فدای اباالفضل
جناب حجة الاسلام عالم متقی آقای شیخ علی میرخلف زاده در كتاب كرامات العباسیه، ص 146 و 147 راجع به شفای خانم كلیمی چنین می نویسد:

2. یك كلیمی هست كه با من كار می كند، یعنی برای من ابر می آورد. خانمی داشت كه به بیماری صعب العلاجی مبتلا بود و هر دكتری كه رفته بودند، جوابش كرده و هیچ كس نمی توانست كاری برایش انجام دهد.

دقیقا یك شب جمعه ای بود، من بنا داشتم به گلستان شهدا بروم. پیش من آمد، از چهره اش معلوم بود خیلی پریشان است.

گفتم: آقا موسی، چته؟ گفت: همسرم بیمار است. گفتم: خدا شفایش دهد.

گفت: دیگر از این حرف ها گذشته، گفتم: «من امشب به نیابت از همسر شما یك روضه حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام می خوانم، تا خدا شفایش دهد».

دیدم زد زیر گریه و گفت: جانم فدای «ابوالفضل» دو تا گوسفند نذرش كردم، و به «عباس» بگو، موسی گفت: همسرم بیمار است و با همان زبان و حالت خودش می گفت و گریه می كرد:

من به گلستان شهدا آمدم، با همین زبان ساده مطرح كردم، یك حال عجیب و غریبی به وجود آمد بعد صبح به قائمیه رفتم و در آن جا گوش زد كوچكی كردم، ظهر جمعه دیدمش كه از كوچه بیرون می آید. گفتم: چه خبر؟ گفت: حال همسرم خیلی خوب شده نمی دانم چه شده كه از ساعت 12 به بعد این همسرم زنده شده.



[ صفحه 589]



راستی دیشب به «عباس» گفتی من دو تا گوسفند نذرت كردم؟! «عباس زنم را شفا داد» و دوباره زد زیر گریه.



ای ماه سه آفتاب عباس

عشق تو و عشق ناب عباس



در دفتر عاشقان بی دست

گلواژه ی انتخاب عباس



آئین امام دوستی را

دادی تو به شیخ و شاب عباس



بودی تو كتاب حسن افسوس

صد پاره شد این كتاب عباس



آقای شباب اهل جنت

نور دل بوتراب عباس



با نغمه جان من فدایت

كرده است تو را خطاب عباس